من عاشقم

براﮮ بعضـــﮮ בرבها نــﮧ میتواלּ گریــــــــﮧ کَــرב...

نــﮧ میتواלּ فریــــــآב زב :

براﮮ بعضـــﮮ בرבها فقـــط میتواלּ

نگــــاه کَرב و بــﮮ صـــــבا شکستـ...

 

نوشته شده در شنبه 30 آذر 1392ساعت 15:23 توسط حنانه جووون|

((قاصدک این نامه را با خود ببر ))

 

قاصدک از تو خبر آوردند!

که دلت خسته ز دیدار من است!؟

 

همه سرمای زمستان دیدم

تو فقط پیک بهارم بودی

 

قاصدک،پر پرواز تو را باد بچید!

که پیام دل ما را به آن کوچه رساندی دیشب!؟

 

تا به کی گوش به فرمان نسیم سحری؟

گر نداری دل عاشق لااقل آزاده باش!

 

 

گفته بودی دلخوشی خوشتر ز دل‌باختگیست!! دل مباز

گر دل ببازی خوشی دل را ز یادت میبرد؟!!

 

گفته بودم : آرزویم را به تو ای نارفیق!

راز دل را بر دل بیگانگان پنهان بدار ، من نگفتم؟؟

 

داد از این بیداد تو!!

 

 

چون دو هفته سال بهر انتظار یک خبر آسان نبود

قاصدک همخانه‌ای اینجا نبود قاصدک میخانه‌ها جای دل تنها نبود

 

جام می را من به خون دل همی پر کرده‌ام

 

 

آشیان دل به پابوس پیام آور نشست

بس که شلاقش زده آن نارفیق پایش شکست

 

قاصدک این رسم دلداری نبود

قاصدک این رسم دلداری نبود

 

دوش رفتم که سر کوچه ببندم تاج گل

گر تو آئی خستگی را سرکنی بر بام گل

 

لنگ لنگان آمدم بهر پیامت قاصدک

سر آن کوچه دگر بلبل بیچاره نبود!!

 

در سکوت دل خود زیر مهتاب بلبلک آنجا نبود

به قفس خندیدم که درش باز و پیامی بر جاست

 

خط این نامه به امضای تو بود!!

که دلت خسته شده از دل ما

 

قاصدک هر جا که هستی خوش نشین باش و بدان

ساده دل دل را به زلف یار میبازد چه خوش

نوشته شده در پنج شنبه 28 آذر 1392ساعت 12:59 توسط حنانه جووون|

 

خــــنده هایم شـــکلاتی شده اند ولی؛

زیادی خــــالص...

تلخ تــــلخ...

 

 

امــــشب انگار قــــرصها هم آلــــزایمر گرفته اند...

لـــــعنتی ها یادشان رفته است،

که خـــواب آورند نه یــــادآور...

 

 

دیــــر آمدی...!

ببین چه عــــشق بازی با شـــکوهی است،

بین مــــن و ســـکوت و مــــوریانه های گـــــورستان...

نوشته شده در چهار شنبه 27 آذر 1392ساعت 14:22 توسط حنانه جووون|


                                                     


       بوسه بر عکست زنم ترسم که قابش بشکند / قاب عکس توست اما شیش ه ی عمرمن است




    لبخند تو طلوع و بوسه ی تو غروب منه ممنونم بخاطر اینکه بهترین و شگرف ترین دوست و همدم منی




 


عزیزم، بوسم میدی . بوسم میدی .بوسم میدی .بوسم میدی . خیلی بو سم میدی، سم پاشی می کردی؟






                              سه ستاره تقدیم تو باد ، یه ستاره پر بوسه که دلم بی تو نپوسه ،

                 یه ستاره پر امید واسه هرکس که تو رو دید ، یه ستاره پر رویا که قشنگه با تو دنیا .





                                                

نوشته شده در چهار شنبه 27 آذر 1392ساعت 14:21 توسط حنانه جووون|

 

 

چندتا توصیه به پسرهای ایرونی:

ـ با داشتن هیکلی ضایع تی شرت تنگ نپوشن!!!


ـ از کلاس پنجم دبستان سه تیغه نکنن و after shave نزنن!!!!

ـ جلوی مدرسه دخترانه نایستن و سیگار چاق نکنن!!!!!!!

ـ با دیدن یک فروند دختر جو زده نشده و تیکه جواتی بار نکنن!!!!!

ـ پس از ورود به دبیرستان سیگاری نشده و گوز گوز نکنن!!!!!

ـ پس از یافتن اولین پشم در بدن خود احساس مردانگی نکنن و به فکر ازدواج نیافتن!!!!!!

ـ در مقابل دختر ها احساس بامزه بودن نکنن و کسشعر نگن!!!!

ـ ادعای با معرفتی و با مرامی وخلاف سنگین نکنن!!!!!

ـ کت وشلوار صورتی با پیراهن زرد نپوشن و کروات قهوه ای نزنن!!

ـ در آن واحدبا N تا دختر رفیق نباشن و به هر N تاشون قول ازدواج ندن!!!!!!!

ـ از ۹ سالگی پشت ماشین باباشون نشینن و خوارومادر ماشین رو به گاء ندن!!!!!!!


ـ احساس خوش تیپی نکنن و خود را دختر کش ندونن!!!!!!

و از همه مهمتر : پس از خوندن این مطالب جنبه خود را نشون نداده و مرام و با حالی خود را اثبات نکنن!!!!!!!

|

نوشته شده در چهار شنبه 27 آذر 1392ساعت 14:17 توسط حنانه جووون|

عشق نمی پرسه تو کی هستی عشق فقط میگه:تو مال منی.

عشق نمی پرسه اهل کجایی فقط میگه:توی قلب من زندگی می کنی.
عشق نمی پرسه چکار می کنی فقط میگه:باعث میشی قلب من به ضربان بیفتد.
عشق نمی پرسه چرا دور هستی فقط میگه:همیشه با منی.
 

نوشته شده در چهار شنبه 27 آذر 1392ساعت 14:14 توسط حنانه جووون|

فشار آرام دستانت را دوست دارم
وقتی که مردانگیت را به رخ انگشتانم می کشی

 

 

۩۞۩  سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرشباهنگ Shabahang's Pictures ۩۞۩

نوشته شده در چهار شنبه 27 آذر 1392ساعت 14:14 توسط حنانه جووون|

دختر، از دوستت دارم گفتنهاي هر شب پسره خسته شده بود ...


يک شب وقتي اس ام اس آمد بدون آن که آنرا بازکند موبايل را گذاشت زير بالشش و خوابيد !

صبح مادرِ پسره به دختره زنگ زد گفت : پــــســــــرم مـــــــــرده ...

دختره شوکه شد و چشم پر از اشک بلافاصله سراغ اس ام اس شب گذشته رفت ...

پـــســــــره نــوشــتـــه بـــــــود:

تصادف کردم با مشکل خودم را رساندم دم درخانه تان لطفا بياپائين ميخوام براي آخرين بار ببينمت ...

« خـــــيــــلـــــي خــــيـــــلــــــــي دوســــتـــتـــــدارم »
♥ اگه عاشقی...♥ - تنهاخاطراتت باقی مانده اند...

نوشته شده در چهار شنبه 27 آذر 1392ساعت 14:11 توسط حنانه جووون|

 

اين متن أرزش 10 بار خوندن دأره ..
ممنون از كسي كه اين رو نوشته ...

من ی دخترم
اگه خودمو لوس نکنم
اگه باهات قهر نکنم و ناز نکنم
اگه وقتی چشات میچرخه از حسودی دیونه نشم
اگه از نظر دادنات خوشحال نشم
اگه به خاطر تو به خودم نرسم
اگه سر به سرت نذارم
اگه برات گریه نکنم
اگه وقتی پاستیل میبینم پیرهنتو نکشم
اگه لب و لوچه آویزون نکنم تا بغلم کنی
اگه بهت نگم آقامون
اگه برات مظلوم بازی درنیارم
اگه از سرو کولت نرم بالا
اگه برات عشوه نیام
اگه گوشتو نپیچونم و نگم تو فقط مال منی
اگه ناغافل دستاتو نگیرم
اگه وقتی کار بدی کردم با ترس بهت نگم
اگه لج بازی نکنم
اگه ...
اون موقع که تو دیگه دیوونم و عاشقم نمیشی!
تو عاشق اینی که من یه خانم کامل باشم!خانم تو!
اممما!!!
تو پسری!
اگه برام غیرتی نشی
اگه روم حساس نباشی
اگه ته ریش نداشته باشی
اگه باهام مهربون نباشی
اگه بهم اخمای کوچولو نکنی
اگه وقتی شالم رفت عقب نگی اونو بکش جلو
اگه دستمو محکم نگیری
اگه نگی هرکاری کردی راست بگو تا ببخشمت
اگه سر به سرم نذاری
اگه قربون صدقم نری
اگه نگرانم نشی
اگه بهم نگی عروسک من
اگه نگی من مهمم که میگم خوبی
اگه...
اونوقت منم دیوونه و عاشق تو نمیشم تا اونکارارو برات نمیکنم!من تورو مرد میخوام!مرد تو!
پس بیا و مرد باش!
ابرو برندار!دماغت عمل نکن!
لوس حرف نزن!
من و تو همون آدم و حواییم!بیا جاهامونو عوض نکنیم!
من لطافت نگه میدارم تو صلابت
تو نگاهتو نگه دار منم نجابتمو
بیا سعی کنیم بهترین هم باشیم!
من بهترین دختر واسه تو!
تو بهترین پسر واسه من!
میدونم شاید نشه حداقل سعی که میشه کرد!
قبول؟؟

 

 

 

نوشته شده در چهار شنبه 27 آذر 1392ساعت 14:7 توسط حنانه جووون|

 

تو به افتادن من در خیابان خندیدی

 ومن همه ی حواسم به چشمان مردم شهربود

که

 عاشق خنده ات نشوند!!

--------------------------------------------

 

 

هنوز هم صدقه هایم به نیت سلامتی توست...

هی....

معشوقه ی من.....

سلامتی...؟!

 

نوشته شده در چهار شنبه 27 آذر 1392ساعت 13:54 توسط حنانه جووون|

گآهی دِلــَت نــِمیخوآهــَد . . .

دیــروز رآ بِه یآد بــیآوَری . . .

اَنگــیزه ای بــَرایِ فــَردآ هـَم نــَدآری . . .!!

وَ حآل هــَم کِه . . .

گآهی فــَقــَط دِلــَت میخوآهــَد . . .

زآنوهایــَت را تــَنگ دَر آغوش بــِگیری. . .

وَ گوشــِه ای اَز گوشــِه تــَرین گوشـِه ای کِه می شــِنآسی . . .

گریـــه کنی . . .

نوشته شده در چهار شنبه 27 آذر 1392ساعت 13:53 توسط حنانه جووون|

سلام دوستان از اینکه به وبلاگم سر زدین ممنونم

 

 

این آدرس وب دیگمه بیشتر اونو آپ میکنم

 

 

http://ashegham79.loxblog.com/

نوشته شده در دو شنبه 25 آذر 1392ساعت 16:7 توسط حنانه جووون|

منتشر کنید غم هاتون نابود شه...

نوشته شده در دو شنبه 25 آذر 1392ساعت 15:37 توسط حنانه جووون|

عـاشـق کـه میشوی...
مـواظب خـودت بـاش ،
شبهـای بـاقیمـانـده عمـرت ،
بـه ایـن سادگیــها ،
صبـح نخواهنـد شـد......!!!

عکس, گالری عکس, عکس عاشقانه , روزگذر , عکس عشق , عکس عاشقانه با کیفیت , سایت عاشقانه , سایت عشق گالری عکس روزگذر ,  , مجموعه عکس های عاشقانه, عکس های عاشقانه مهر 92 , عکس دختر, عکس عاشقانه دختر , عکس دختر تنها , سایت روزگذر ,عکس غمگین, عکس عاشقانه , عکس ع

نوشته شده در دو شنبه 25 آذر 1392ساعت 15:43 توسط حنانه جووون|

می دونی چه قدر دوست دارم؟؟؟ این قدر دوست دارم که اگه تموم ستاره های تو آسمون رو بشمری هم تموم نشه... عشق چه کلمه زیباییه وقتی تو با منی... وقتی با من می خندی...با من می رقصی...وقتی با هم پرواز می کنیم تو جاده ی عشق... میدونی چیه ؟ دوست دارم! حتی اگه خودت ندونی... حتی اگه خودت نخوای...یعنی درکل میخوامت روانی...!

 

عکس های عاشقانه و هنری -www.jazzaab.ir

نوشته شده در دو شنبه 25 آذر 1392ساعت 15:41 توسط حنانه جووون|

چقدر سخته که عشقت رو به روت باشه ، نتونی هم صداش باشی

 چقدر سخته که بارونی بشی هر شب ، نتونی آسمون باشی
چقدر سخته که زندونی بمونی ، بی در و دیوار ، نتونی همزبون باشی

چقدر سخته که چشمات رنگ غم باشه ولی ظاهر پر از خنده
چقدر سخته که عشقت آسمون باشه ولی آسون بگن چنده
چقدر سخته کلامت ساده پرپر شه ، نتونی ناجیش باشی
چقدر سخته که رفتن راه آخر شه ، نتونی راهیش باشی

چقدر سخته تو خونت عین مهمون شی ، بپوسی ، خسته ، ویرون شی
چقدر سخته دلت پر باشه ، ساکت شی ولی تو سینه داغون شی
چقدر سخته که یک دنیا صدا باشی ولی از صحنه ی خوندن جدا باشی
چقدر سخته که نزدیک خدا باشی ولی غرق ادا باشی

 

نوشته شده در دو شنبه 25 آذر 1392ساعت 15:37 توسط حنانه جووون|

گاهی چقدر دلم هوس شیطنت میکند…

از همان شیطنت هایی که حرف تو پشت بند آن باشد که بگویی:

  مگه دستم بهت نرسه…

79642627488268125013 جمله های عاشقانه همراه با عکس(سری اول)

نوشته شده در دو شنبه 25 آذر 1392ساعت 15:35 توسط حنانه جووون|

بـو ـهآیــ عــَجیبیــــ بهــ مَشآمـَمـ میرسـَدـ

بویـــِ بآرآنــ ، 

بویـــِ تـَنـ ـهآییــــ ،

حــَتی گآهیـــ وقتـ ـهآ بویـــِ عِشـقــــ ،

تـَپــِشــِ قـَلبــَمـ ،

نـَفـَسـ ـهآیـــِ کـِشدآر ،

وَ دوبـــآرهـ بــَعدـ اَز مـُدَتـ ـهآ ،

مــَنـــ ، قـَـلـَمــ ، کـ ـآغـَذ وَ اینــــ وآژه ـهآیـــِ سـَرگـَردآنـــــــ ...

نوشته شده در دو شنبه 25 آذر 1392ساعت 15:34 توسط حنانه جووون|

بـ بعـضیـا باس گفـت : 
اين جمـله ی " دوستـت دارم 
سـلام و احـوالپـرسی نيـست کـه بـه هـر کـی ميـرسـی ميـگی ! 
سنـگین باش یکـم

نوشته شده در دو شنبه 25 آذر 1392ساعت 15:27 توسط حنانه جووون|

می دانم برای من نیستی

 

اما ...

دلی که با تو و برای تو باشد

این حرف ها را

نمی فهمد

می فهمد ... ؟!

براي نمايش بزرگترين اندازه كليك كنيد

ببـــیــــــن

این اسمش دلــــــه !

اگر قرار بــــــود بفهمه که فاصله یعنی چــــــــی

اگر قرار بــــــود بفهمــــه که نمیشــــه …

میشد مغــــــــز !

دلـــــه ..

نمی فهمــــــه … !

خواستم اطلاع بدم.. .

نوشته شده در یک شنبه 24 آذر 1392ساعت 15:18 توسط حنانه جووون|

توی دنیای من

آدمایی هستن

از جنس فصل های سال

آدم هایی که توجهشون مثل تابستون گرمت می کنه

تو قهر کردنشون ، نبودنشون یخ می زنی

با غمشون مثل پاییز پژمرده می شی

با ورودشون به زندگیت، انگاری یه سال نو شروع می شه

توی دنیای من

آدم هایی هستن

که حضورشون خیلی پر رنگه

مثل ترکیب بنفش وسط نارنجی و سبز

مکمل بودنت ، کیفیت بودنت هستن

تو زندگی من

آدم هایی هستن

که باهاشون راحتی ، اصلا خیالت باهاشون راحته

می تونی راحت کنارشون ، خود خودت باشی

یه آدم هایی که برای نوشتنشون ، نیازی به ریتم نیست

تو زندگی من

یه آدم هایی هستن كه ...

نوشته شده در یک شنبه 24 آذر 1392ساعت 15:17 توسط حنانه جووون|

با خودم فکر میکنم چرا آدم ها برای خودشون حق گریه قایل نمیشن؟

گریه غمه؟

گریه غصه اس؟

کی گفته فقط تو ناراحتی گریه میکنی؟

کی گفته اگه گریه کنی نشونه ی ضعفته؟

گریه کردن یه نعمته واسه این که بعدش بتونی بلند شی...

گاهی دلت میگیره

یه وقتایی شانس میاری و ابرای خاکستری دلت رفاقتشونو رها میکنن و رها میشی...

اما گاهی هوای گرفته ی دلت با رعد و برق همراه میشه و در نهایت میباری...

بارش اشک ها محدودیت ترافیک ندارن

گاهی چند لحظه و چند قطره اشک نصیب آسمون دلت میشه

و گاهی هر چی میباری اشک هات تمومی ندارن...

اشک ها از سر خستگی و دلتنگیو خلاصه از سر هر چی که هست میباره

اما بدون و ببین لحظاتی رو که بعد از باریدن تو دلت متولد میشه...

اگه نباری هیچ وقت آفتابو حس نمیکنی

اما هیچ وقت بارونی نمون.همین!

نوشته شده در یک شنبه 24 آذر 1392ساعت 15:15 توسط حنانه جووون|

در آغوش خدا گریستم تا نوازشم کند…
پرسید:فرزندم پس آدمت کو؟
اشک هایم را پاک کردم و گفتم:در آغوش حوای دیگریست…

 

..............................


کــاشـــ میـــــــــ دانـستـمـــ
چــطـــور بــه صبـــح بـرسـانـمــــ
تــمـــامـــِ شبــــ ـــهـایـی را کـــ ه بــا رفـتـنـتـــــ
یــلـــدا شـــدنـــد …!!

 

..............................

 

دیشب خسته تر از هر روز بودم…
کاش میشد گوشه ای می نوشتم
“خدایا خیلی خسته ام” ، فردا صبح بیدارم نکن !!!

 

..............................

 

رؤیاهایم نیز با من غریبه شده اند …

هروقت سراغشان را میکیرم خیالى بودنشان را به رخم میکشند‏!‏

 

..............................

 

این روزها همه احترام مرا نگه میدارند..
ببین دوری تو چقدر باعث میشود پیر به نظر برسم..!!

 

 ..............................

 

همه چیز را فروختم به جز آن صندلی که تو روی آن می نشستی!!!

شاید روزی که برگشتی خسته باشی....

 

نوشته شده در یک شنبه 24 آذر 1392ساعت 15:5 توسط حنانه جووون|

!!نگـــــــران نباش. . . . . .


" حــــال مـــن خـــــوب اســت!! "

                                      بــزرگ شـــده ام . . . . . .!

ديگر آنقــدر کــوچک نيستـم که در دلـــتنگي هـــايم گم شــوم! . . .

آمـوختــه ام. . . .

که اين فـــاصــله ي کوتـــاه، بين لبخند و اشک نامش . . . . . " زندگيست "

آمــوختــه ام . . . .

که ديگــر دلم براي " نبــودنـت " تنگ نشـــود . . .

راســــــتي. . . .

دروغ گـــــفتن را نيــــــــز، خــــــــوب ياد گـــرفتــه ام . . .!!

" حــــال مـــن خـــــــوب اســت " . . .خــــــوبِ خــــوب!!!!

نوشته شده در یک شنبه 24 آذر 1392ساعت 15:5 توسط حنانه جووون|

 

رفتی؟بی خداحافظی؟فکردلم نبودی که بی تو عذاب میکشد؟

فکر من نبودی که بی تو زندگی برایم جهنم می شود؟

مگر یادت نیست حرفهای روز آشنایی مان را؟ 

مگر قول ندادی همیشه با من بمانی و مرا تنها نگذاری؟

تو که اینک مرا تنها گذاشتی ، تو که بر روی قلبم پا گذاشتی

چه زود فراموشم کردی ، مرا آواره کوچه پس کوچه های شهر بی محبتی هاکردی

مگر نمیدانستی بعد از تو دلم را به کسی نمیدهم؟

مگر نگفته بودم عاشق شدن یک بار هست و دیگر عاشق کسی نمیشوم؟

مگر نگفته بودم اگر عاشقی هیچگاه مرا تنها نمیگذاری

پس تو عاشقم نبودی ، همه حرفهایت دروغ بود ، عشقی در دلت نبود ، 

سهم من از با تو بودن همین بود!

باورم نمیشود رفته ای و بار سفر را بسته ای

دلم به تو خوش بود ، چه آرزوهایی با تو داشتم ، 

نمیدانی که شبها یک لحظه هم خواب نداشت م

رفتی و من چشمهایم خیس شد روزهای زندگی ام نفسگیر شد

رفتی ؟ بدون یک کلام حرف گفتنی!

کاش میگفتی که دیگر مرا نمیخواهی و بعد میرفتی ، کاش میگفتی از من متنفری وبعد مرا تنها

 میگذاشتی ، کاش میگفتی عاشقم نیستی و جایی در قلبم نداری و بعد میرفتی !

 چرا بی خداحافظی؟؟؟؟


نوشته شده در جمعه 22 آذر 1392ساعت 13:41 توسط حنانه جووون|

نه دیگر محال است تو را از دست بدهم

قید همه را به خاطر تو میزنم

 


قلبم را تا ابد به تو میدهم ، تو تنها مال منی ، این را

 

 

 به همه نشان میدهم!

 


مگر میشود بی تو بود ، آنگاه که تویی تنها بهانه برای بودنم!

 

 

 


وقتی که بودنم بسته به بودن تو است ، این لحظه هم منتظر

 

 آمدن تو است ، لحظه ای که بوی عطر تو می آید از آنجایی که

 

میبینمت تا آنجایی که به انتظارت نشسته ام

 

چیزی دیگر نمانده تا رسیدن به آرزوها ، تا رسیدن به تویی

 

که همیشه آرزوی زندگی ام بوده ای

 

هر که می آید به سراغم ، سراغ تو را از آن میگیرم ، هر که

 

مرا نگاه میکند ، با نگاهم به دنبال تو میگردم …

 

و من چگونه به دیگران بگویم عاشق کسی دیگرم ، تنها دلیل

 

زنده بودنم کسی است که همیشه بهانه ایست برای دلخوشی هایم…

 

خیالت راحت از اینکه هیچگاه تنهایت نمیگذارم ، دلهره ای

 

نداشته باش از اینکه اینجا تو را جا بگذارم ، که غیر از

 

این خودم جا میمانم و دنیا تمام میشود ، همه اینها تبدیل به

 

یک قصه ی بی فرجام میشود!

 

ای تو که با نگاهت میتابی بر من و قلبم جوانه میزند ، و

 

آن لحظه حرفهای عاشقانه میزند ، و این من و این احساسات من

 

برای تویی که همیشه میمانی در دلم !

 

نه دیگر محال است تو را از یاد ببرم ، همه را فراموش میکنم و

 

تو را با خود میبرم

 

تا هم خودت و هم یادت همیشه با من باشند، تا اگر لحظه ای در

 

کنارم نبودی با یادت زنده باشم

 

ای تو که با احساساتم دیوانه میشوی ، تو هم اینجاست که

 

هم احساس  با من میشوی ، و آخر هم دلت با دلم و خودت با خودم 

همه با هم یکی میشویم!

 

نوشته شده در جمعه 22 آذر 1392ساعت 13:37 توسط حنانه جووون|

 


 

اگر جمله ی دوستت دارم قیام علیه بندهای میان من و توست


اگر جمله ی دوستت دارم راضی كننده و تسكین دهنده قلبهاست


اگر جمله ی دوستت دارم نشانگر اشتیاق راستین من نسبت به توست


اگر جمله ی دوستت دارم پایان همه جدایی هاست


اگر جمله ی دوستت دارم كلید زندان من و توست


پس با تمام وجود فریاد می زنم.....

 

 

♥دوســــتــت دارم♥

 

 

لا لا لا گل پونه بیا که بدون تو دل خونه
بیا که بدون تو تن خستم لبریز از حس جنون

لا لا لا گل لاله زندگی بی تو واسم محاله
بیا از اون وقتی که رفتی این دل داره همش می ناله

گریه شده کار من و غصه شده همدم من
قطره ی اشک تو چشام شده شریک غم من

خونه بدون تو شده مثل یه زندون سوت و کور
من موندم و حق حق واسه خاطره های جورواجور

بیا که با اومدنت تموم میشه دردای من
بیا که وقتی تو باشی قشنگ میشه دنیای من

لا لا لا گل پونه بیا که بدون تو دل خونه
بیا که بدون تو تن خستم لبریز از حس جنون

لا لا لا گل لاله زندگی بی تو واسم محاله
بیا از اون وقتی که رفتی این دل داره همش می ناله

بدون که توهق هق من جزغم دوری حرفی نیست
بدون دلیل گریه هام جز بی تو بودن چیزی نیست

برای من که عاشقم عشق همیشگی تویی
اون که کنارش دلخوشم فقط تویی تویی تویی

 

 

 

 

 

عزیـــــزم بودنت در این سال کنارم مرا امید زیستن داد

 

 

  

 


 

 

در وجودت چه چیز نهفته است؟؟؟

نمیدانم سر تاسر وجودم را چه نیرویی فرا گرفته که مانع از هر کاری میشود

در این اتاق تنها نشسته ام

و به تو فکر میکنم

به تو که باید بخاطرت زندگی کنم

برای تو که همه هستی ام را باید در راهت نثار کنم

و تویی تنها بهونه برای زنده بودنم.

 

علی دوستت دارم

 

 

 

 

 

 

 

 

ڪاشـــــ فقط بوבـے

 

وقتـے بغض مـےڪرבم!

 

بغلم مـےڪرבـے و مـےگفتـے...

 

ببینمـــــ چشمـــــاتو

 

منـــــو نگاه کـטּ...

 

اگه گریـ ـہ کنـے قهـــــر مـےڪنما!!!

 

 

 

  دلم ...  

  

  لک زده برای یک عاشقانه ی آرام

که مرا بنشانی بر روی پاهایت 

بگذاری گله کنم از همه... 

این کابوسهایی که چشم تو را دور دیده اند 

دلتنگی را بهانه کنم  

سرم را پنهان کنم در گودی گلویت   

تمام ریه ام را پر کنم از عطر مردانه ات...
 
 
 
 
 
 
دلتنـــــــگی مـــــن
 

توی این روزهای دلتنگی

دارم هر لحظه میبارم

دوتا عاشق که مبینم

سریع چشمانم رو می بندم

چرا هر روز ساعت ها به عکست خیره میمونم؟؟؟



 

 

 

 

 


 

دوســت دارم

حـتی اگر قرار باشـــد  

شبی بی چراغ درحســرت یافتنت

تمام پس کوچه ها را زیر باران نگاهت قدم بزنم

 

 

 

 

 
چه زیباست به خاطر تو زیستن ...

 برای تو ماندن...به پای تو بودن...و به عشق تو سو ختن...

و چه تلخ و غم انگیز است دور از تو بودن و برای تو گریستن...

ای کاش می دانستی بدون تو مرگ گوارا ترین زندگیست...

بدون تو و به دور از دستهای مهربانت زندگی چه تلخ و ناشکیباست... 

چه زیباست به خاطر تو زیستن...

ثانیه ها را با تو نفس کشیدن...

زندگی را برای تو خواستن...

چه زیباست عاشقانه ها را برای تو سرودن...

بدون تو جه محال و ناممکن است زندگی...

چه زیباست بی قراری برای لحظه آمدن و بوئیدنت...

برای با تو بودن و با تو ماندن...برای با هم یکی شدن...

 

 

 

دستان رویایت را میگیرم

 

باخود به خوابم میبرم


میخواهم تاصبح برایت عاشقانه بگویم


درد دل کنم


به چشمان عاشقت خیره شوم


و برایت بگویم ناگفته هایم را ، بگویم برایت

 
مدتهاست شانه هایت آرامش سرم شده اند


نگاهت نور چشمانم شده اند


و صدای نفس هایت آرامش بخشترین موسیقی ام شده است

 
«کاش این خواب تمام نشود...»

 

 

 

 

 

 

 

 

چشمانم دیگر خسته اند

 از بس چشم به در دوخته اند

   از بس چشم به انتظار تو بوده اند

 

 چشم به انتظار

 انتظار آمدن تو

 انتظار دیدن تو

 

پس بیا...که زنده بودنم وابسته است

به زنده بودن ودیدن ♥تو♥

 

 

 

 

 

 

 

 

 

دلگیرم از تمام الفبای بی کسی

به خصوص این پنج حرف : ف ا ص ل ه

 

 

 


 

 
 
 
 
 
عاشقانه چشمهایم را میبندم و تو را در خیالم تصور میکنم نمی دانی که

چقدر خیالت برایم لذت بخش است ، از هر چیز در این دنیا برایم

شیرین تر هستی پس چشمهایم را میبندم و با تمام وجود احساست

می کنم

 

علی     دوستت دارم

 

 

 


بذار دستتو توی دستـــای من


تموم غــــم و اضطـــــرابم بره


تو شبــهای زیبای این زندگـــی


روی شونه های تـــــو خوابم بره


نفس میکشم عطـــــر آغــوشتو


بــــرات قلبــــــــمو زیرو رو میکنم


تو اینقدر پاکی که میخوام تو چشم تو


خـــــــــ ـدا رو  جست وجو کنم



 

 

 

 

 

با نفس های بودن با تو زنده هستم

  ای بهانه من برای زندگی

عشق منی 

  عمر منی  

   آخه تو عزیزتر از جونمی 

     بودن من بی تو هیچ معنی نداره  

   دلم واسه دیدنت لحظه هارو می شماره 

     می ترسم یه روزی قبل از اومدنت بمیرم   

     می ترسم در این روزهای دوریت دق کنم بمیرم 

  من بی تو می میرم آخه

 میدونم که فقط توی آغوشت آروم می گیرم

بیصبرانه منتطر روزای باهم بودنمونم 

پای عهدم می مونم تا ابد 

عاشقتم ♥ ♥ عزیزم

 

 

 

 

 

 

 

♥ خونه غرق سکوته ♥


تنم در حسرت عطر تو بی تاب


خیالم خیسه شبنم ، روی گلبرگ یاد چشم تو خواب


نمیدونی چه سخته


نمیدونی چه قدر سخته نبودت


دلم بی تو میمیره ، منم دیوونه ی ناز وجودت


آخ دلم ، آخ دلم هواتو کرده نازنینم


نمی خوام بی تو دنیا رو ببینم


آخ دلم هواتو کرده ، شبیه گریه کردن زیر بارون


مثل آواز غصه ، واسه قلبی شکسته و پریشون


دلم میگیره بی تو ، چه بغضی دارم از حرفهای دوری


چشمام چشماتو میخواد برای دیدنت گم شد صبوری


آخ دلم ، آخ دلم هواتو کرده نازنینم


نمی خوام بی تو دنیا رو ببینم


تو آفتابی ترینی ، تماشایی تویی تو موج دریا


نفس گیره نبودت


چه قدر خالیه جای عطرت اینجا


دلم هواتو کرده ، چه تنهایی من تاریک و سرده


یه عمره بی قراره میخواد دور و بر چشمات بگرده


آخ دلم ، آخ دلم هواتو کرده نازنینم


نمی خوام بی تو دنیا رو ببینم

 

 

 

 

میخواهم آنقدر بو بکشم تو را

 

که ریه هایم پر شود از عطر تنت

 

که هوا داشته باشم برای نفس کشیدنم
 

 

وقتی کنارم نیستی

 

 

 

 

 

من قصه تو را تا ابد اینگونه آغاز می کنم

 

یکی بود

 

هنـــوزم هســـت

 

خـــــدایـا همیـشه باشد

 

♥  ♥  ♥  ♥  ♥  ♥  ♥  ♥  ♥  ♥  ♥  ♥

 

عشقم گرفته دلم

 

کجایی که سرم را بگذارم بر روی شانه هایت

 

تا پی ببرم به آن دل پر از نیازت

 

تا تو را در میان بگیرم ،

 

 تا همانجا در آغوشت برایت بمیرم...

 

 

 

 

 

 زندگی را دوست دارم نه در قفس

 

عشق را دوست دارم نه با هوس

 

تو را دوست دارم تا آخرین نفس

 

 

 

 
 

 

  با تو آغاز نکردم که روزی به پایان برسانم


عاشقت نشدم که روزی از عشق خسته شوم


با تو عهد نبستم که روزی عهدم را بشکنم


همسفرت نشدم که روزی رفیق نیمه راهت شوم


همنفست نشدم که روزی عطر نفسهایم را از تو دریغ کنم


و با یاد تو زندگی نمیکنم که روزی فراموشت کنم


با تو آغاز کردم که دیگر به پایان نیندیشم


عاشقت شدم که عاشقانه به عشق تو زندگی کنم


با تو عهد بستم که با تو تا آخرین نفس بمانم


همسفرت شدم که تا پایان راه زندگی با هم باشیم


همنفست شدم که با عطر نفسهایت زنده بمانم


و با یادت زندگی میکنم که همانا با یادت زندگی برایم زیباست


همچنان لحظات زیبای با تو بودن میگذرد ،


از آغاز تا به امروز عاشقانه با تو مانده ام ای همسفر من در جاده های نفسگیر زندگی


اگر در کنار من نباشی با یادت زندگی میکنم ،


آن لحظه که در کنارم باشی با گرمی دستهایت و نگاه به آن چشمان زیبایت زنده ام


با تو آغاز کرده ام که عاشقانه در دشت عشق طلوع کنم ، طلوعی که با تو غروبی را نخواهد داشت


و همچنان لحظات زیبای با تو بودن میگذرد ، لحظه هایی سرشار از عشق و محبت


با تو بودن را میخواهم نه برای فرداهای بی تو بودن


با تو بودن را میخواهم برای فرداهای در کنار تو بودن


با تو بودن را میخواهم برای فرداهای عاشقانه تر از امروز...

 


پس ای عزیز راه دورم با من باش ، در کنارم باش و تا ابد همسفرم باش

 

 

 

نوشته شده در پنج شنبه 21 آذر 1392ساعت 15:20 توسط حنانه جووون|

 

♥ خونه غرق سکوته ♥


تنم در حسرت عطر تو بی تاب


خیالم خیسه شبنم ، روی گلبرگ یاد چشم تو خواب


نمیدونی چه سخته


نمیدونی چه قدر سخته نبودت


دلم بی تو میمیره ، منم دیوونه ی ناز وجودت


آخ دلم ، آخ دلم هواتو کرده نازنینم


نمی خوام بی تو دنیا رو ببینم


آخ دلم هواتو کرده ، شبیه گریه کردن زیر بارون


مثل آواز غصه ، واسه قلبی شکسته و پریشون


دلم میگیره بی تو ، چه بغضی دارم از حرفهای دوری


چشمام چشماتو میخواد برای دیدنت گم شد صبوری


آخ دلم ، آخ دلم هواتو کرده نازنینم


نمی خوام بی تو دنیا رو ببینم


تو آفتابی ترینی ، تماشایی تویی تو موج دریا


نفس گیره نبودت


چه قدر خالیه جای عطرت اینجا


دلم هواتو کرده ، چه تنهایی من تاریک و سرده


یه عمره بی قراره میخواد دور و بر چشمات بگرده


آخ دلم ، آخ دلم هواتو کرده نازنینم


نمی خوام بی تو دنیا رو ببینم

 

نوشته شده در پنج شنبه 21 آذر 1392ساعت 15:19 توسط حنانه جووون|

 
چه زیباست به خاطر تو زیستن ...

 برای تو ماندن...به پای تو بودن...و به عشق تو سو ختن...

و چه تلخ و غم انگیز است دور از تو بودن و برای تو گریستن...

ای کاش می دانستی بدون تو مرگ گوارا ترین زندگیست...

بدون تو و به دور از دستهای مهربانت زندگی چه تلخ و ناشکیباست... 

چه زیباست به خاطر تو زیستن...

ثانیه ها را با تو نفس کشیدن...

زندگی را برای تو خواستن...

چه زیباست عاشقانه ها را برای تو سرودن...

بدون تو جه محال و ناممکن است زندگی...

چه زیباست بی قراری برای لحظه آمدن و بوئیدنت...

برای با تو بودن و با تو ماندن...برای با هم یکی شدن...

 

نوشته شده در پنج شنبه 21 آذر 1392ساعت 15:12 توسط حنانه جووون|

وقــتـی دلـــت مـی گـیــرد . . .
وقــتـی دلـــت مـی گـیــرد . . .

 
جـلــوی آیـنـه می ایـستـی . . .
 
رژ لــب مـی زنــی . . . کـمـی عـطــر . . .
 
نـیـش خـنــدی مـی زنـی بــه خــودتــ . . .
 
به دلتـنگی هــایـی کــه بــرایـشـان نــقـاب مـی دوزی . . .
 
لـبــاس رنـگی ات را مـی پــوشی ،
 
مــوهــایــت را مـی بندی . . .
 
چـنــد دانــه ای مـــرواریــد بــه بـغـض هــایــت متی آویــزی
 
در آخــر آنـقـــــــدر زیـبا مـی شــوی کــه هـمـه شـک می کـنـنـد ،
 
دلـتنــگـتــریــن زن دنــیـایی . . . !
 
[عکس: 19874149073858394439.jpg]

نوشته شده در پنج شنبه 21 آذر 1392ساعت 12:34 توسط حنانه جووون|

یعقوب یادم داده است ,دلبرت وقتی کنارت نیست

"کور بودن "بهتر است....

 

 

 

نوشته شده در سه شنبه 19 آذر 1392ساعت 14:26 توسط حنانه جووون|

چه قدر دوست داشتم یک نفر بهم میگفت چرا نگاهت انقدر غمگین است

چرا لبخند هایت انقدر تلخ و بی رنگ است

اما افسوس که هیچکس نبود همیشه من بودم وتنهای پر از خاطره ...

آری با توهستم که سکوت کردی وحتی یک بار هم نپرسیدی

چرا چشم هایم همیشه بارانی است...

نوشته شده در سه شنبه 19 آذر 1392ساعت 14:25 توسط حنانه جووون|

دیروز های نه خیلی دور...

کوچه های خاکی بود اما دلها نه!

سفره ها خالی بود اما دست های کمک نه!

سینما کم بود اما داستان های واقعی از ادم های واقعی زیاد !

لباس ها و ماشین های شیک و انتیک زیاد نبود اما دوست های صادق و ساده و صمیمی چرا!

دیروز های نه خیلی دور ادم هایی بودنکه"من"نبودن اما"مرد"چرا!

نوشته شده در سه شنبه 19 آذر 1392ساعت 14:24 توسط حنانه جووون|

پسرای قدیم وقتی یه نفر به عشقشون متلک مینداخت پدره پسره رو درمیاوردن

ولی پسرای الان وقتی یه نفر به عشقشون متلک بندازه

میگن ...خوب برو ببین چه عیبی داشتی که یارو بهت متلک انداخته....

یعنی دیگه تا این حد......

 

این روزها جواب صداقت را با دروغ میدهند!

جواب محبت را با بی محبتی می دهند!

جواب وفایی را با بی وفایی میدهند!

و جواب دوستی را با دشمنی!

چه خوب آرایه "تضاد " را به کار می برند!

نوشته شده در سه شنبه 19 آذر 1392ساعت 14:19 توسط حنانه جووون|

پسرای قدیم وقتی یه نفر به عشقشون متلک مینداخت پدره پسره رو درمیاوردن

ولی پسرای الان وقتی یه نفر به عشقشون متلک بندازه

آهای تو....

فکر کردی کی هستی که ادعای عاشقی میکنی؟؟؟

تو به این میگی عشق؟؟؟

در روز به چند نفر میگی عاشقتم؟؟؟

عشق اونقدر مقدس هست که تو حق به زبون آوردنشو نداری...

فکر کردی خیلی زرنگی؟؟؟

تاوان اون اشکا و دردارو چجوری میخوای بدی؟؟؟

تو واقعا فکر کردی کی هستی؟؟؟

 

میگن ...خوب برو ببین چه عیبی داشتی که یارو بهت متلک انداخته....

یعنی دیگه تا این حد......

 


نوشته شده در سه شنبه 19 آذر 1392ساعت 14:20 توسط حنانه جووون|

آهای خانومی که دستت تو دستاشه....میشه مراقب عشق من باشی؟

آخه خیلی حساسه نمیخوام ناراحت بشه....

عشقمو به تو سپردم....

همه گفتن:عشقت داره بهت خیانت می کنه!
گفتم:می دونم!
گفتن:این یعنی دوستت ندارهاااا!
گفتم: می دونم!
گفتن:احمق یه روز میذاره میره تنها میشی !
… گفتم:می دونم!
گفتند:پس چرا ولش نمی کنی..؟!
گفتم:این تنها چیزیه که نمی دونم

 

نوشته شده در سه شنبه 19 آذر 1392ساعت 14:17 توسط حنانه جووون|

سخت ترین ضربه ای که آدم میتونه بخوره یکی از مادرشه یکی از عشقش و یکی از رفیقشه

چقدر بده وقتی از رفیقی توقع دفاع داشته باشی پشتتو خالی کنه....

یا به خاطر خودش آدم فروشی کنه....انقدر بدم میاد از این رفقا...البته خودم چندتاشو داشتم

تو شرایط سخت جا زدن...منظورم جنس مخالف نیستا

منظورم رفقای نامرده...رفیقی مثل خودت از جنس خودت که گاهی اوقات فکر میکنه از تو بالاتره

نمونش رفیق خودم...جوری خودشو میگیره که انگار زن بردپیته...

 

 

 

 

نوشته شده در سه شنبه 19 آذر 1392ساعت 14:15 توسط حنانه جووون|

 به چه می خندی تو؟!

 

به مفهوم غم انگیز جدایی!

 

به چه چیز؟!

 

به شکست دل من؟!

 

یا به پیروزی خویش؟!

 

به چه میخندی تو؟

 

به نگاهم که چه مستانه تو را باور کرد؟

 

و به افسون گری چشمانت

 

که مرا سوخت و خاکستر کرد...

 

به چه می خندی تو؟

 

 به دل ساده ی من می خندی؟

 

که دگر تا به ابد نیز به فکر خود نیست....

 

خنده دار است...

 

بخند!

نوشته شده در سه شنبه 19 آذر 1392ساعت 14:0 توسط حنانه جووون|

خـــــــــــــــدايا با من بحث نكن

من از تو

تنـــــــــــــــــها ترم...

نوشته شده در سه شنبه 19 آذر 1392ساعت 14:2 توسط حنانه جووون|

نوشته شده در سه شنبه 19 آذر 1392ساعت 14:1 توسط حنانه جووون|

آخرين مطالب
» <-PostTitle->
Design By : mohammad-theme.tk